سورپرایز بابا
شروع هفته خیلی خوبی بود آخه بازم این هفته مامان محبوبه اینا نبودن که تو رو نگه دارن منم مجبور شدم شنبه و یکشنبه مرخصی بگیرم پیشت بمونم خیلی خیلی خوب بود هم تو خیلی آروم بودی هم من انقدر خوب بود که نمیفهمیدم زمان چه طور میگذره روز یکشنبه بابایی خیلی زود اومد خونه طوری که من تعجب کردم گفت که حاضر بشین بریم بیرون در همین حین عمه طاهره با بچه هاش اومد خونه که تو رو ببینن حدود یک ساعت و نیم اونجا بودن خلاصه اینکه ساعت 5 بود که از خونه زدیم بیرون بابایی مار و برد چرم نوین بای من یه کفش خیلی خیلی ناز خرید بعد از اون بردمون و بهمون آب هویج بستنی داد بعد هم بردمون هانی شام خوردیم خیلی خوش گذشت آخر سر هم به من گفت هشتمین ...
نویسنده :
مامان آرزو
10:31