سورپرایز بابا
شروع هفته خیلی خوبی بود آخه بازم این هفته مامان محبوبه اینا نبودن که تو رو نگه دارن منم مجبور شدم شنبه و یکشنبه مرخصی بگیرم پیشت بمونم خیلی خیلی خوب بود هم تو خیلی آروم بودی هم من انقدر خوب بود که نمیفهمیدم زمان چه طور میگذره روز یکشنبه بابایی خیلی زود اومد خونه طوری که من تعجب کردم گفت که حاضر بشین بریم بیرون در همین حین عمه طاهره با بچه هاش اومد خونه که تو رو ببینن حدود یک ساعت و نیم اونجا بودن خلاصه اینکه ساعت 5 بود که از خونه زدیم بیرون بابایی مار و برد چرم نوین بای من یه کفش خیلی خیلی ناز خرید بعد از اون بردمون و بهمون آب هویج بستنی داد بعد هم بردمون هانی شام خوردیم خیلی خوش گذشت آخر سر هم به من گفت هشتمین سالگرد عقدمون مبارک اون لحظه نمیدونستم چی باید بگم چون شکه شده بودم آخه من اصلا یادم نبود که سالگرد ازدواجم (به قمری) روز تولد امام رضا (ع) بوده کلی خجالت کشیدم کلی هم ذوق کردم ولی من که واسه بابای هیچی نخریده بودم هیچ کاری هم نکرده بودم آخه اصلا یادم نبود ولی روز به یاد ماندنی و خوبی بود چون بیشتر از همیشه احساس کردم که خوشبختم . خوشبخت ترم چون چنین خانواده ی خوبی دارم
خیلی از بابای منونم که منو سورپرایز کرد به این میگن یه همسر نمونه
منم که یادم نبود چیزی برای شوهر مهربونم نخریدم با این دستهای خالی اما با عشق بهش میگم دوست دارم اینم ناقابله
وای وای چقدر خجالت کشیدم یاد روزای اول آشنایی با بابایی افتدم زمانی که نامزد بودیم آخه اولش که آدم با همدیگه آشنا میشه یه مقداری سخته تا زمان بگذره و با هم کمی راحت تر بشه ای جو ونی کجایی که یادت بخیر
یعنی واقعا من پیر شدم نه بابا شوخی کردم
باورم نمیشه که 8 سال گذشت زمان چقدر زود میگذره البته عمر ماست که داره میگذره
من نمیخوام پیر بشم ولی خدارو شکر که خداوند به من و خانواده ام سلامتی داده تا در کنار هم با آرامش زندگی کنیم خدایا ازت منونم همونطور که سلامتی دادی ایمان قوی بده که بتونم این عمری که دارم سپری میکنم به اشتباه و در جهل نگذرونم خدایا هیچ وقت من و خانواده ام رو به خودمون وا مگذار همیشه همراهمون باش و تنهامون نذار همونطوری که تا الان تنهامون نذاشتی خدایا بازهم شکرت شکرت اگر در لحظه های عصبانی نادانی کردم و حرف اشتباهی زدم منو ببخش و بهم کمک کن که بتونم خودم رو کنترل کنم حتی در لحظات عصبانی بودن منو به حال خودم مذار آمین
بازم شکرت شکرت شکرت
من خوشبختم خدا ازت منونم اول به خاطر بودنم و بعد هم به خاطر شوهر و ثمره ی عشق من و شوهرم نگار