آخر هفته 16/5/93
پنج شنبه این هفته بابا جون گفت کار دارم و نمیریم خونه مامان جون اعظم به خاطر همین خونه موندیم ولی چشمت روز بد نبینه پدر ما رو در اوردی انقدر که گفتی د د د د به خاطر همین وقتی بابایی اومد بردیمت پارک بازی کردی و بهت کلی ماهی نشون دادیم خیلی ذوق کرده بودی بعد شام هم بیرون خوردیم وقتی رفتیمر ستوران بهت یه عروسک کوچولو موچولو دادند که باز هم تو رو خوشحال کرد ...
نویسنده :
مامان آرزو
13:30