نگارمنگارم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

negar maman

کارای نگار

1393/7/1 14:17
نویسنده : مامان آرزو
150 بازدید
اشتراک گذاری

از کارای ناز نازی و شیرینت بگم دیروز وقتی از سر کار برگشتم داشتم دستا مو میشستم تا بیام بهت شیر بدم دنبالم اومدی صدام زدی مامان گفتم جانم دیدم داره با دستت می می های خوشگلت رو نشون میدی یعنی من شیر میخوام اون لحظه من و بابایی میخواستم بخورمت  بعد هم با همدیگه خوابیدم من سمت چپ شما هم وسط بابایی هم سمت راستت خوابیده بود  وقتی بیدار شدی انگار که دنیا رو بهت دادن هی منو بوس میکردی هی بابایی رو  خلاصه خیلی خوشحال بودی

همش به صندلیت اشاره میکنی که برا بیارم جلوی تلویزیون و بشینی کارتون نگاه کنی خیلی خوشمزه شدی انقدر هم قشنگ کارتون نگاه میکنی و به همه شخصیت های کارتونی هم میگی هاپوخندهتعجب

خیلی تاب دوست داری به خاطر همین راه میری و همش میگی تاب تاب عباسی بقیه اش رو هم به زبون خودت میگی من نمیفهمم چی میگیخندونک

 جدیدا یاد گرفتی با حرکت  دستات   یه چیزایی هم بلغور میکنی ولی من نمیفهمم چی میگی البته به سختی یه چیزایی رو میفهمم اون چیزایی که میفهمم خیلی خوشحالت میکنه ولی امان از اون موقعی که نفهمم  انقدر حرص میخوری که خدا میدونه  اخه فهمیدن زبون  شما بچه ها خیلی سختهسوال

یکی دیگه از کارای قشنگت اینه که شیشه شیر رو میبردی به عرسک هات که خودت بهشون میگی هاپو بعد هم میگی هام هام با دهنت هم صدای شیر خوردن رو در میاری خیلی خیلی هم ناز این کار رو میکنی

واقعا درست گفته هر کی که گفته پیش بچه  ها هر کاری  نکنید و هر حرفیو نزنید یه بار یه  که داشتیم میرفتیم خونه مامان اعظم جون  یه ماشینی پیچید جلوی ماشین  بعد من گفتم اه برو بابا حالا وقتی از اون خیابون رد میشیم دستت رو میبری سمت پنجره و میگی بابا آخه بلد نیستی بگی بروخنده وقتی اینو گفتی من و بابایی کلی متعجب شدیمتعجب بعد من خیلی هم ناراحت شدمغمگین که چرا این حرف رو زدم

یه کم که اومدیم جلوتر از کنار سوپر مارکت رد شدیم بابایی گفت نگار به به میخوای تو ه م با سرت اشاره کرده آره ولی بابایی نگه نداشت تو هم کلی ناراحت شدی و شروع کردی گریه کردن گفتم چی شد مامان گفتی به به

قربون اون عقلت برم بابایی فکر کرد که عقلت نمیرسه ولی بهش ثابت شد که باهوش تر از این حرفاییبوسزبان

همش میگی ادو  منظورت همون الو خودمونه وقتی تلفن زنگ میخوره میگم بیا حرف بزن خیلی محکم میگی نه

همه هم عاشق نه گفتنت شدن همش بهت میگن بیا الو کن تا تو هم بهشون بگی نهچشمک

تا میام خونه تمیز کنم سریع میای و میگی منم کار کنم کلی هم کار میکنی دستمال میگیری گرد گیری میکنی ، طی میکشی ، جارو برقی میکشی خیلی کارات خوشمزه است

به یه چیز خیلی علاقه داری اونم نا نای کردنه همش میگی نانای  خودت میری و روی در سطل آشغال روی میز هر جا که برسی میزنی و میگی نانای باهاش هم میرقصی یکی از مدلای رقصت اینکه دور خودت میچرخی یه مدله دیگه اینه که خودت تکون میدی یعنی شونه هات رو این ور و اون ور میندازی خیلی ناز میرقصی عزیزدلم

اگه بازم چیزی یادم اومد برات مینویسم قول قولبوسمحبت

پسندها (1)

نظرات (6)

♥مامان مرجان♥
8 مهر 93 21:26
سلام مامان نگار منم مامان یک نگارم خوشحال میشم باهم دوست بشیم نگار ناز نازی رو ببوس
مامان آرزو
پاسخ
سلام عزیزم وای چه تفاهمی حتما چرا که نه
♥مامان مرجان♥
9 مهر 93 23:12
سلام گل گفتی عزیزم همه ی نگارا نازن دخترتو ببوس لینک کردمتون
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیم تو هم دخمل گلت رو ببوس عزیزم منم لینکت کردم
ترنم
15 مهر 93 8:40
عزیزم چه با نمکه کلی به کاراش خندم گرفت دوست داشتم الان پیشم بود میچلوندمش
مائده
18 آبان 93 2:36
ای خدااااا چه شیرینی شده نگار جونم. ماشالا ... کلی دلم ضعف رفت براش . خیلی بامزه است کاراش. اسفند یادت نره آرزو جان.
مامان زیبا
9 آذر 93 23:33
خیلی نازه. کاش مامانش تنهاش نمیذاشت بره سر کار. منم بعد 6ماه مرخصیم 1ماه بیشتر نتونستم از زیبام دور باشم با اینکه خواهر خودم و خواهر شوهرم تو شهرمون مهد دارن اما دوری بچه ام واقعا غیرممکن بود.
مامان آرزو
پاسخ
تور ور خدا اینطوری نگین فقط برام دعا کنین من خیلی داغونم خیلی
مامان زيبا
16 آذر 93 18:50
نميخواستم ناراحتت كنم.ايشالا كه موفق باشي و نگار جونم اذيت نشه و جاش خوب باشه.
مامان آرزو
پاسخ
نه عزیز دلم من ناراحت نشدم اتفاقا خوشحال میشم که نظرات شما رو هم بدونم مرسی از اینکه به ما سر زدی باز هم سر بزن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به negar maman می باشد