نگارمنگارم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

negar maman

تاریخ

دختر کوچکم نگارم، اولین  کلمه که گفتی مامان بود درست 6 ماهه بودی که پشت سر هم مامان مامان میگفتی صدای تو به من آرامش خواستی داد و احساس کردم هیج جیز زیباتر از مامان گفتن تو نیست . اواخر شش ماهگی توانستی بنشینی / هفت ماهگی چهار دست و پا رفتی . اواخر هفت ماهگی دستت را به هرجایی می گرفتی و بلند می شدی می ایستادی . از همان اواخر هفت ماگی بی تابی هایت شروع شد بعد از یک هفته متوجه شدم داری دندون در میاری تازه وارد هشت ماه شده بودی که 2 تا دندون ناز مامانی (پایین) در اوردی . هر حرکت جدید تو باعث میشد احساس کنم خوشبخت  ترین مادر دنیا هستم چرا که خداوندلطف را در حق من تمام کرده بود که تو را به من هدیه داده بود دختر زیب...
14 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

  دخترم نگار    ،  با هر چه عشق،نام تو را می توان نوشت با هرچه رود ،نام تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با  دستهای روشن تو ،می توان گشود     ...
14 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

دختر یکی یک دونه ام                   نگارم    نه به آب نه به ابر             نه به برگ نه به این آبی آرام بلند من به این جمله نمی اندیشم                           تک و تنها به "تو" می اندیشم         ...
14 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به negar maman می باشد